پنج ماهگی فرشته خانم ما
سلام فرشته ی مامان.میخوام خاطرات ماه پنجم شما رو بنویسم.عرضم به حضور شما که داداش علیرضا این روزا خیلی شیطون شده و من همش نگرانم اذیتت کنه.یه بارم کریر نزدیک دست شما بود که یهو داداش نشست تو کریر و دستت موند زیرش و من کلی جیغ زدم و داداشی رو دعوا کردم و کلی هم گریه کردم.خودمم ناراحت بودم از اینکه داداشی رو دعوا کردم ولی آخه خیلی پسر شیطونی شده و حرف گوش نمیده.اینم آثار جرم به خاطر اینکه یکی دو ماه اخیر خیلی ضعیف شده بودی تصمیم گرفتم غذای کمکی ت رو زود شروع کنم.چهار ماه و دوازده روزه بودی یعنی ۱۵ مهر.برات لعاب برنج درست کردم چند روزی از اون بهت دادم. مدتها بود دنبال سرگرم کردن تو بودم.بالاخره یه آویز موزیکال برات خریدم و ...